سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آوای امید و زندگی

طراح قالب: آوازک

تو سراپا اشکى‏

سراپا اشکى و به خود مى‏گویى عمر، زمینى است فراخ. تو با ریل‏هاى معاصى از روى زمین زندگى مى‏گذرى و گناهان را واگن واگن به دنبال خودت قطار مى‏کنى. چه مى‏شود کرد؟ آیا خدا وقتى دیگر به تو خواهد داد و تو دوباره خواهى توانست به دیار ایمان و عصمت بازگردى.
تو خدایى دارى که نوازشگر و بخشنده است. تو خدایى دارى که رحیم و رحمان است. تو خدایى دارى خوب‏تر از همه کسانى که مى‏شناسى. بیا، پس بیا دستانت را بالا ببر. او هیچ دستى را رد نمى‏کند. او مهربان و عزیز است.
تو سراپا اشکى، از شوق بندگى، از شوق بیدارى و وصل به ملکوت. تو سراپا اشکى تا واگن گناهان از تو جدا شود و بتوانى آزاد و رها از شوق رسیدن به در رحمت، پر بگشایى.



[ یکشنبه 88/12/9 ] [ 9:14 صبح ] [ آوا و مجتبی ] نظر