سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آوای امید و زندگی

طراح قالب: آوازک

این عشق ماندنیست

این عشق ماندنی

این شعر بودنی

این لحظه های با تو نشستن

سرودنی ست

این لحظه های ناب

در لحظه های بی خودی و مستی

شعر بلند حافظ

از تو شنودنی ست

این سر نه مست باده

این سر که مست مست دو چشم سیاه توست

اینک به خاک پای تو می سایم

کاین سر به خاک پای تو با شوق سودنی ست

تنها تو را ستودم

آنسان ستودمت که بدانند مردمان

محبوب من به سان خدایان ستودنی ست

من پاک باز عاشقم از عاشقان تو

با مرگم آزمای

با مرگ اگر که شیوه تو آزمودنی ست

این تیره روزگار

در پرده غبار دلم را فروگرفت

تنها به خنده

یا به شکر خنده های تو

گرد و غبار از دل تنگم زدودنی ست

در روزگار هر که ندزدید مفت باخت

من نیز می ربایم

اما چه ؟

بوسه بوسه از آن لب ربودنی ست

تنها تویی که بود و نمودت یگانه بود

غیر از تو هر که بود هر آنچه نمود نیست

بگشای در به روی من و عهد عشق بند

کاین عهد بستنی این در گشودنی ست

این شعر خواندنی

این شعر ماندنی

این شور بودنی

این لحظه های پرشور

این لحظه های ناب

این لحظه های با تو نشستن

سرودنی ست


[ دوشنبه 91/1/21 ] [ 2:42 عصر ] [ آوا و مجتبی ] نظر
بهار

باز کن پنجره را
و بکش با نفسی تند و عمیق
بوی عطر گل یاس
و ببین پر زدن بلبل را
که شده مست زبوی خوش و جان بخش بهار
و ببین مرغک آزرده ی عشق
که حزین بود و نزار
با شکوفایی گلهای بهار
شده سرمست غرور
دیگر آن سوزش سرمای زمستان
نوزد بر بدن سبز درخت
یا که شلاق خزان
نکند غنچه ی گل را پرپر
باز کن پنجره را
پر کن از رایحه و عطر بهار
ریه ی خسته زبیداد زمستان و خزان
و ببین در همه جا
فرشی از سبزه و گل پهن شده ست
تک درختی که زسرما بدنش می لرزید
جامه ی سبز به تن کرده تنش گرم شده ست
پولک زرد و سپید
دست خیاط طبیعت
به روی جامه ی سر سبز درخت
دانه دانه زده با زیبایی
گوییا فصل بهار
کرده بر پیکر او
تور خوش رنگ عروس
که لطیف است به مانند حریر



[ دوشنبه 91/1/14 ] [ 9:33 عصر ] [ آوا و مجتبی ] نظر

::