يادت نيست مگر که حالا بهانه مي کني و ناکوک مي شوي. يادت نيست مگر که روزي تمام شعرهايم بودي . يادت نيست مگر که به نام بانوي شعرهايم برايت غزل مي ساختم و پرواز مي کرديم.
تو اينجايي اما دوباره مرا نمي بيني .احوالم را نمي فهمي. سه سال است که هي بهانه پشت بهانه.
خوب شعرهاي من کمي به فکر دلم باش..
بگذار اين چند روز آخر حسرت چشمان تو ديگر، خانه خرابم نکند.