به یادم هست
که روزی مصرانه به تو میگفتم"ما هرگز خسته نخواهیم شد...هرگز..."اما مدتی ست پی فرصتی میگردم ،تا به تو بگویم:ما نیز خسته می شویم ،وخسته شدن حق ماست .این که خسته می شویم مساله ایی
نیست ،مساله این است که بتوانیم زیر درختی
،کنار جوی آبی بنشینیم و خستگی از تن و روح بکاهیم.خسته نشدن خلاف طبیعت
است همچنان که خسته ماندن دیگر
نمیگویم که "ما تا زنده ایم خسته نخواهیم شد
"بل می گویم:ما هرگز خسته نخواهیم ماند" انسان در این راه
دراز حق است که گهگاه ،در اعصاب و عضلات خود
احساس کوفتگی کند .مهم این است که بتواند جایی برای نشستن
،سفره گستردن سر بر بالش محبت نهادن ،به تحلیل علل درد و خستگی پرداختن انتخاب کند ، و بعد، زنده تر از پیش ،تازه نفس ،سرشار حرکت
کند عظمت در یکنواختی حرکت نیست ،در تداوم
حرکت است ،در باقی ماندن میل به حرکت،در ایمان به حرکت و بازگشت به
حرکت. عزیز من!خستگی چقدر
دلنشین است هنگامی که فرصتی -هر چند کوتاه -برای
استراحت وجود داشته باشد هرچه شهری بزرگتر باشد روح انسان های ساکن در آن شهر کوچک تر می شود و مصرفی تر کوه ها را دریاب ! دشتها ،جنگل ها
و دریاها را دریاب! در حاشیه دشتی بنشین تن به
دریا سپار ،ارتفاعی را زیر پا بیاور ،شاید بتوانی از راه تزکیه روح
شهرها را نجا تبدهی. وظیفه من و تو این نیست که همه چیز را تغییر بدهیم و درست کنیم وظیفه من و تو ،اعتقاد راسخ ضربه نا پذیر به این
مهم است که همه چیز ، بدون تردید قابل تغییر
است و از نو ساختن ...