سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آوای امید و زندگی

طراح قالب: آوازک

نمیشه باور من


پش تو روسیاهم،تو بگذر از گناهم


ندامت و تو دیدی،تو عالم نگاهم

تو خواستی من نخواستم،با هم باشن دلامون


نشستی من نشستم،به پای لحظه هامون

تو بودی من نبودم،دیوونه مثل مجنون


تو موندی من نموندم،به پای عهد و پیمون

نمیشه باورمن کنار من نشستی


کسی که می پرستم،تو بودی و تو هستی

نمیشه باور من،هنوز به پام نشستی


چشمات و رو بدیها،تو عاشقونه بستی

نمیشه باور من،که با تو من چه کردم


کی داشت خبر که یک روز،پیش تو بر می گردم

 



[ شنبه 89/2/25 ] [ 4:47 عصر ] [ آوا و مجتبی ] نظر
آگاه باش!


خدای بزرگ می فرماید:

ای فرزند آدم!

ملائکه من شب و روز مواظب تو  هستند ، آنچه را می گویی و  انجام  می دهی ،
کم و زیاد، همه را می نویسند.آسمان بر آنچه از تو دیده شهادت می دهد و  زمین
بر آنچه روی آن انجام داده ای گواهی می دهد. خورشید و ماه و ستارگان بر آنچه
می گویی و عمل میکنی شهادت خواهند داد . خود نیز بر قلب و بر  اعمال مخفی
تو آگاهم.

             پس از خودت غافل مباش!



[ چهارشنبه 89/2/22 ] [ 9:56 عصر ] [ آوا و مجتبی ] نظر
محاکمه عشق


جلسه محاکمه عشق بود

و قاضی عقل

و عشق محکوم به تبعید به دورترین نقطه مغز شده بود

یعنی فراموشی

قلب تقاضای عفو عشق را داشت

ولی همه اعضا با او مخالف بودند

قلب شروع کرد به طرفداری از عشق

آهای چشم مگر تو نبودی که هر روز آرزوی دیدن اونو داشتی

ای گوش مگر تو نبودی که در آرزوی شنیدن صدایش بودی

و شما پاها که همیشه آماده رفتن به سویش بودید

حالا چرا اینچنین با او مخالفید؟

همه اعضا روی برگرداندند و به نشانه اعتراض جلسه را ترک کردند

تنها عقل و قلب در جلسه ماندند

عقل گفت :دیدی قلب همه از عشق بیزارند !

ولی من متحیرم که با وجودی که عشق بیشتر از همه تو را آزرده

چرا هنوز از او حمایت میکنی!!؟

 

 



[ پنج شنبه 89/2/16 ] [ 1:0 عصر ] [ آوا و مجتبی ] نظر
دارم میمیرم..


یادته اول آشنایی مون بهم چی گفتی:


2 تا آدم برفی.. 2 طرف رودخونه.. عاشق هم می شن..

از عشق هم آب می شن.. تا وسط رودخونه به هم برسن..

الان آدم برفی قصه ما داره ذره ذره آب می شه تا به عشقش برسه.. ولی  اون یکی
اون طرف رودخونه فقط داره نگاه می کنه و عین خیالش نیست که یکی به خاطر اون
داره از همه چیزش.. از همه وجودش می گذره... داره آب می شه..
داره از دست می ره.. داره می میره........



[ سه شنبه 89/2/7 ] [ 9:52 صبح ] [ آوا و مجتبی ] نظر

::