چهل روز گذشت. حقیقت، عریانتر و زلالتر از همیشه از افق خون سربرآورد.
کربلا به بلوغ خویش رسید و جوشش خون شهید، خاشاک ستم را به بازی گرفت.
خونی که آن روز در غریبانهترین غروب، در گمنامترین زمین، در عطشناکترین لحظه
بر خاک چکه کرد، در آوندهای زمین جاری شد و رگهای خاک را به جنبش وجوشش
و رویش خواند. چهل روز آسمان در سوگ قربانیان کربلا گریست و هستی، داغدار
مظلومیتحسینعلیه السلام شد. چهل روز، ضرورت همیشه بلوغ است، مرز رسیدن
به تکامل است و مگر ما سرما و گرما را به «چله» نمیشناسیم و مگر میعادگاه موسی
در خلوت طور، با چهل روز به کمال نرسید.
اربعین است. عشق با تمام قامتبر قله «گودال» ایستاده است! دو دستی که در ساحل
علقمه کاشته شد، بلند و استوار چونان نخلهای بارور، سربرآورده و حنجرهای کوچک که
به وسعت تمامی مظلومیت فریاد میکشید، آسمان در آسمان به جستوجوی همصدا
و همنوا سیر میکند. راستی، کدامین یاوری به «همنوایی» و همراهی برمیخیزد؟
مگر هر روز عاشورا و همه خاک، کربلا نیست؟ بیایید همواره همراه کربلاییان گام برداریم تا
حسینی بمانیم.
اربعین شهادت سرور آزادگان جهان حسین بن علی بر شما دوستان عزیز تسلیت باد