سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آوای امید و زندگی

طراح قالب: آوازک

به مشکلاتت بگو که چقدر خدایت بزرگ است
دو مرد در کنار دریاچه ای مشغول ماهیگیری بودند. یکی از آنها ماهیگیر با تجربه و ماهری بود اما دیگری ماهیگیری نمیدانست. هر بار که مرد با تجربه یک ماهی بزرگ می گرفت، آنرا در ظرف یخی که در کنار دستش بود می انداخت تا ماهی ها تازه بمانند ، اما دیگری به محض گرفتن یک ماهی بزرگ آنرا به دریا پرتاب می کرد. ماهیگیر با تجربه از اینکه می دید آن مرد چگونه ماهی را از دست می دهد بسیار متعجب بود. لذا پس از مدتی از او پرسید : چرا ماهی های به این بزرگی را به دریا پرت می کنی ؟ مرد جواب داد : آخر تابه من کوچک است ! گاهی ما نیز همانند همان مرد، شانس های بزرگ، شغل های بزرگ، رویاهای بزرگ و فرصت های بزرگی را که خداوند به ما ارزانی می دارد را قبول نمی کنیم. چون ایمانمان کم است . ما به یک مرد که تنها نیازش تهیه یک تابه بزرگتر بود می خندیم، اما نمی دانیم که تنها نیاز ما نیز، آنست که ایمانمان را افزایش دهیم . خداوند هیچگاه چیزی را که شایسته آن نباشی به تو نمی دهد. این بدان معناست که با اعتماد به نفس کامل از آنچه خداوند بر سر راهت قرار می دهد استفاده کنی. هیچ چیز برای خدا غیر ممکن نیست . به یاد داشته باش : به خدایت نگو که چقدر مشکلاتت بزرگ است، به مشکلاتت بگو که چقدر خدایت بزرگ است

[ چهارشنبه 89/6/31 ] [ 7:7 صبح ] [ آوا و مجتبی ] نظر
انتظار

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

قطار می رود
تو می روی
تمام ایستگاه می رود...

و من چقدر ساده ام

که سالهای سال

در انتظار تو

کنار این قطارِ رفته ایستاده ام
و همچنان
به نرده های ایستگاهِ رفته
تکیه داده ام...



[ شنبه 89/6/20 ] [ 10:34 صبح ] [ آوا و مجتبی ] نظر
ما بهتر از من

حال من خوب است اما با تو بهتر می شوم
آ خ ... تا می‌بینمت یک جور دیگر می‌شوم

با تو حس شعر در من بیشتر گل می‌کند
یاسم و باران که می‌بارد معطر می‌شوم

در لباس آبی از من بیشتر دل می‌بری‌
آسمان وقتی که می‌پوشی کبوتر می‌شوم

آنقَدَرها مرد هستم  تا بمانم  پای تو
می‌توانم مایه‌ی ـ گهگاه ـ دلگرمی شوم


میل
، میل توست، امّا بی تو باور کن که من
در هجوم بادهای سخت، پرپر می‌شوم



[ سه شنبه 89/6/16 ] [ 5:38 عصر ] [ آوا و مجتبی ] نظر
آیا عشق...!!؟؟

عشق آدما به هم   قصه  خنده داریه!
اولش قشنگ و بعدش همه گریه زاریه
وقتی عشقا همه ازدم مثل هم تموم میشن
                                                   چرا باز باید شروع کرد
                                                                    آخه این چه کاریه؟
یکی پیدا نمیشه  تو رو واسه خودت  بخواد
واسه چشم و ابروته هر کی که دنبالت میاد
به خدا دروغ میگه    وقتی میگه عاشقته!!!
به خدا دروغ میگه   که جز تو چیزی نمیخواد
                                                   به خدا دروغ میگه
                                                                   آره داره دروغ میگه!
آدما عادت  دارن   از هم  دیگه  بت  بسازن
راه صد ساله رو یک ساعته  چهار نعل بتازن
وقتی که قدیمی شدبگن دیگه خسته شدن
بگن این کهنه  شده  به اون  یکی  دل ببازن
                                                
 آخه این چه کاریه!؟؟
                                                                آخه این چه کاریه!؟؟
 



[ شنبه 89/6/13 ] [ 4:13 عصر ] [ آوا و مجتبی ] نظر
دل ساده

دلهای پاک خطا نمیکنند،
                    سادگی میکنند
                                  و 
                                  امروز سادگی پاک ترین خطای دنیاست!! 

 



[ سه شنبه 89/6/9 ] [ 12:40 عصر ] [ آوا و مجتبی ] نظر
خدا هست

غصه چرا ؟!
آسمان را بنگر ، که هنوز، بعد صدها شب و روز
مثل آن روز نخست
گرم وآبی و پر از مهر ، به ما می خندد !
یا زمینی را که، دلش ازسردی شب های خزان
نه شکست و نه گرفت !
بلکه از عاطفه لبریز شد و
نفسی از سر امید کشید
ودر آغاز بهار ، دشتی از یاس سپید
زیر پاهامان ریخت ،
تا بگوید که هنوز، پر امنیت احساس خداست !

دل به غم دادن و از یاس سخن ها گفتن
کارآن هایی نیست ، که خدا را دارند ...

غم و اندوه ، اگر هم روزی، مثل باران بارید
یا دل شیشه ای ات ، از لب پنجره عشق ، زمین خورد و شکست،
با نگاهت به خدا ، چتر شادی وا کن
وبگو با دل خود ،که خدا هست ، خدا هست !
او همانی است که در تار ترین لحظه شب، راه نورانی امید
نشانم می داد ...
او همانی است که هر لحظه دلش می خواهد ، همه زندگی ام ،
غرق شادی باشد ....

غصه اگر هست ! بگو تا باشد !
معنی خوشبختی ،
بودن اندوه است ...!
این همه غصه و غم ، این همه شادی و شور
چه بخواهی و چه نه ! میوه یک باغند
همه را با هم و با عشق بچین ...
ولی از یاد مبر،
پشت هرکوه بلند ، سبزه زاری است پر از یاد خدا
و در آن باز کسی می خواند ،
که خدا هست ، خدا هست
و چرا غصه چرا !؟!
 



[ شنبه 89/6/6 ] [ 2:5 عصر ] [ آوا و مجتبی ] نظر
با تو...

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


نزار باور کنم تنهای تنهام
نمی خوام با کسی غیر از تو باشم

می خوام از خوابی که لحظه ا ش یه ساله
برای دیدن روی تو پا شم

اگه تو باشی و ، دنیا نباشه
می شه با تو همه دنیا رو حس کرد

همه دنیا بیاد و تو نباشی
دلم دق می کنه با این همه درد

تموم زندگیم رو زیرو رو کن
که بی تو دلخوشی هام هم گناهه

خودت باش و منو دیوانگی هام
فقط با تو دل من رو به راهه

بزار باور کنم این عاشق وعشق
حیقیت می شه تو افسانه باشه

می شه افسانه ها رو زندگی کرد
اگه حق با منه دیوانه با شه
 



[ سه شنبه 89/6/2 ] [ 8:17 عصر ] [ آوا و مجتبی ] نظر

::