تو پریدی پشت شیشیه ، من زدم از خونه بیرون
یادت اشاره کردی ، آدمک برفی بسازم
واسه ساختنش رو برفا، هرچی که دارم ببازم
گوله گوله برف سرد و، روی همدیگه می چیدم
شاد و خندان بودم انگار، که به آرزوم رسیدم
رو پیشونیش با یه پولک، یه خال هندو گذاشتم
واسه چشماش دو تا الماس، جای پوس گردو گذاشتم
رو سینه ش با شاخه یاس، یه گلوبند و کشیدم
روی لبهاش با اجازت، طرح لبخند رو کشیدم
یادم با نگرونی ، تو یه ها کردی رو شیشه
دزدکی برام نوشتی ، تکلیف قلبش چی میشه
شرم گرم لحظه ها رو، توی اون سرما چشیدم
سرخیش رو پوست سر د ، آدمک برفی کشیدم
قلبم رو دادم نگفتم ، تن اون از جنس برفه
عاشقونه فکر میکردم ، نمیگفتم نمی صرفه
ولی فصل آشنایی ، زود گذر بود و گریزون
شما از اون خونه رفتین ، آخر همون زمستون
رفتی و قصه اون روز ، واسه من مثل یه خواب شد
از تب گرم جدایی ، آدمک برفی هم آب شد
کاشکی میشد که دوباره ، روبروت یه جا بشینم
یا که رد پاتو رو برف ، توی کوچمون ببینم
کاشکی میشد توی دنیا ، هیچ کسی تنها نباشه
عمر آدم برفی هامون ، امروز و فردا نباشه
قول میدم تا آخر عمر ، دیگه قلبم رو نبازم
بعد تو تا آخر عمر ، آدمک برفی نسازم