مرا از یاد خواهی برد
تقدیم به ....
من با خاطرات تو زنده خواهم ماند
چه غمگین است این رفتن واین روزهای سرد تنهایی شاید باورنکنی،
از من همین کلمات که با شوق به سوی تو پر می کشند باقی میماند
و زبانی که هیچ گاه آخرین حرفهایم را به تو نمی تواند بگوید
تمام دغده هایم این است
که آیا بعد ازاین دوری می توانم همچنان با توسخن بگویم یا نه؟
آیا دستی برای نوشتن ودلی برای تپیدن خواهم داشت یا نه؟
میدانم که خسته ای اما دوست دارم اجازه دهی
کلماتم زمانی روبرویت بنشینند
ونگاهت کنند تا به حقیقت این جمله را دریابی
که می گویند:مرا ازیاد خواهی برد؟
چه غمگین است این رفتن واین روزهای سرد تنهایی شاید باورنکنی،
از من همین کلمات که با شوق به سوی تو پر می کشند باقی میماند
و زبانی که هیچ گاه آخرین حرفهایم را به تو نمی تواند بگوید
تمام دغده هایم این است
که آیا بعد ازاین دوری می توانم همچنان با توسخن بگویم یا نه؟
آیا دستی برای نوشتن ودلی برای تپیدن خواهم داشت یا نه؟
میدانم که خسته ای اما دوست دارم اجازه دهی
کلماتم زمانی روبرویت بنشینند
ونگاهت کنند تا به حقیقت این جمله را دریابی
که می گویند:مرا ازیاد خواهی برد؟
[ یکشنبه 90/7/17 ] [ 9:8 صبح ] [ آوا و مجتبی ]
نظر